لذت با تو بودن
مدت زیادی هست که نیومدم و ننوشتم
فقط میخام بدونی خیلی بزرگ شدی و هرروز باهوش تر میشی نی نی من
حالا هوا خیلی سرده و همه جا پر از برفه
باهم رفتیم باغ وحش ، پارک لاله و کلی تو از دیدن حیوونها لذت بردی تو باغ وحش ارم بیشتر از همه از دیدن مرغ و خروس ها لذت بردی
قفس شیر و پلنگ رو هم دوست داشتی
پارک لاله به محلی که کلاغها و گربه ها داشتن غذا میخوردن حمله میکردی و صدای شیر در میآوردی
از کجا میدونی صدای شیر صدای مخوفیه و برای ترساندن استفاده میشه
علی سام هم خیلی بزرگ شده و دیشب که اومده بود خونمون کلی با هم بازی کردین
منتظر روزهای خوبی هستیم که با هم بازی کنین و اوووووووووه یه عالمه خاطره بسازین
اما سرنوشت تو و مهدکودک میدونی حالا اصلن مهدکودک دوست نداری و حاضر نیستی اونجا بمونی
من اصلن دوست نداشتم مهد بری اما بعد از اینکه کلی گشتم و این مهد ترنج رو پیدا کردم حالا خیالم خیلی راحته و می دونم اونجا برات بهتره .
خاله زیزی که خیلی باهم خوبین و خیلی همدیگر رو دوست دارین هم نظرش این بود که مهد بری مامان بزرگ هم که دیگه واقعا سختشه از شما دوتا ورووجک نگهداری کنه
روز شنبه عمو موسیقی و یک شنبه عمو قصه گو اومده بودن و تو خیلی دوست داشتی ولی با خاله ها نمیمونی:(((((((((((
من خیلی امیدوارم که زودتر اونجا رو دوست بداری و یه نظمی به زندگیت بدی
حالا دیگه با اسباب بازی های حیوونی که برات گرفتم کاملن بازی میکنی و میشناسیشون
شیر خرس زرافه فیل و صداهاشون رو هم در میاری
همچنان خیلی کتاب دوست داری و مدتها به یه صفحه اش خیره میشی
محبتت رو خیلی قشنگ نشون میدی و تو بغل من می پری و گاهی هم می بوسی و نوازش میکنی
هامون من روزهای خوب با تو بودن برای من تکرار نشدنیه
دوستت دارم مامان و میخوام بدونی کهمن تو رو به خاطر خودم به این دنیا نیاوردم که لذت زندگی حق تو بود گلم