پسر نه ماهه من
بدون عنوان
همچنان ماکارونی
غذا خوردن هامونی
روزهای خوب
روزهای خوبی در راهن پسرم بابا به زودی میاد که امیدوارم این آخرین روزهای سختمان باشد
نویسنده :
مادر
12:55
بدون عنوان
سلام پسرم امروز 22 تیرماهه یک سال برگشتم عقب جایی که تو هنوز پات به این دنیا نگذاشته بودی و با صدای خنده های قشنگت زندگی من رو لبریز از عشق نکرده بودی هامون خوبم دیروز برای اولین بار خرما خوردی و چون شیرین بود خیلی دوست داشتی زرده تخم مرغ هم دوست داری با فرنی شیرین حالا تو غذاهات پیاز هم میریزم شاید بهتر بشه طعمش و بخای با لذت بخوری ورچه وورجت زیاده و زیاد هم می افتی طبیعیه من ناراحت نیستم دیروز از نی نی لایلایت افتادی آخه نبسته بودمت و تو میخاستی برگردی من رو نگاه بکنی که افتادی البته خاله سیمین پیشت بود ولی نمیدونست تو باز هستی حالا داری تلاش میکنی از ایستاده بشینی واسه همین بیشتر می افتی خیلی با مهارت بیشتر بلند میشی...
نویسنده :
مادر
11:56