درد دل
سلام پسرم امروز ١٦ آدر و درست یک ماه و ٨ روز از تولد خوب تو میگذره
من متاسفانه فقط از طریق گوشیم میتونم عکس تو صفحه ات بزارم و اینطوریه که حرفهام می مونه
حالا تا اونجایی که بتونم برات میگم از بزرگ شدنت و حیرت من همه لباسهات برات کوچیک شدن البته لباسهایی که به دنیا اومدی نداشتی و تند تند برات خریدیم و الان داری لباسهای خودت رو می پوشی
پوشک هات برات کوچیک شدن و این یعنی سلام به زندگی
تو در روز یک ماهگیت ٤ کیلو شدی و حتی یک لحطه هم دکتر اجازه نداد خوشحالی کنیم که گفت نباید این همه وزن اضاف کنی و یه جورایی مامان جونم تو یک ماهگی رفتی تو رژیم
وای تو واقعن دریاچه هامونی و سیری ناپذیر منم البته ناشی ام و کار دیگه ا بلد نیستم بکنم و خیلی وقتها کم میارم و آخرش تسلیم جیغ هات میشم
رستی تو خیلی جیغ میزنی خیلی نمیدونم چون دوران جنینی آرومی نداشتی اینطوری شدی یا ذاتا اینطوری هستی
یه چیز دیگه هم کشف کردم و اینکه تو خیلی جنگجو و مبارزی و برای به دست آوردن هر چیز که بخوای تلاش میکنی حالا زمان میخواد که اینها رو ثابت کنم
به راحتی از روز اول گردن میگرفتی و به صدا عکس العمل نشون میدی و چشمها و سرت رو برمیگردونی
وای هامون بهترین لحطات زندگیم رو دارم کنارت سپری می کنم پسرم ممنونم که هستی
حالا هفته آینذه میریم جنوب و تو با یه عالمه اولین ها مواجه خواهی شد
اولین سفر اولین هواپیما سواری اولین بار دیدن بابا و مامان بزرگ خاله ها خاله زاده ها و اووووووه
امیدوارم حسابی بهمون خوش بگذره