هامونهامون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

آبی تر

دل پیچه های تمام نشدنی

1391/9/17 1:51
نویسنده : مادر
235 بازدید
اشتراک گذاری

حالا فقط دو روز مونده که چهل روزت تمام بشه مامان و تو با دل پیچه های تمام نشدنی دست و پنجه نرم میکنی

چنان از درد به خودت می پیچی و جیغ میزنی که دلم می خواد بشینم و گریه کنم

من همه کاری میکنم که تو راحت باشی مامان تا الان هزار جور قطره و دارو به تو دادیم که دل پیچه هات خوب بشه

به نظرم میاد که به شیر خوردن من واکنش نشون دادی و دل کوچیکت تحمل شیررو نداره

بعد از زردی حالا اولین باره که ته گلوت قرمز شده و داری دارو میگیری که بتونی آب دهانت رو قورت بدی

خیلی با نمک شدی مامان آب دهانت جمع میشه و بعد می خوای بریزیشون بیرون که نمیتونی

وقتی شیر میخوری بعدش بلافاصله شروع میکنی به کش و قوس اومدن و صورتت عین لبو میشه از سرخی و ما مجبوریم تو رو سرپا نگه داریم که آروغ بزنی و راحت بشی

گاهی همچین آروغ هایی میزنی که انگار چلو کباب خوردی یا مثلن دیزی زدی تو رگ ! بعد من غش میکنم برای اون صورت ناز بعد از آروغت

تازه بعدش انگار از نعشگی در اومده باشی دوباره دنبال شیر میگردی که حالا داریم با مامان بزرگ تمرینت میدم پستونک بگیری

من از پستونک متنفرم به خاطر اینکه بسیار آلوده است اما حالا مجبورم به خاطر خودت عزیزم

تازه دوشنبه که بریم سوار هواپیما بشیم باید یه چیزی داشته باشیم که جلو جیغ زدنت رو بگیریم

آخه چهارشنبه تو مطب دکتر خیلی سرو صدا کردی و من واقعن مستاصل میشم مجبورم امیدوارم تو هم بتونی با هاش کنار بیای

مامانی قشنگم الان اینجا خوابیدی و عین فرشته ها شدی

هامون من خیلی دوستت دارم مامان مواطب خودت باش و قوی و سالم بمون

و یادت نره من و بابایی همیشه کنارت هستیم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آبی تر می باشد