هامونهامون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

آبی تر

فندق

امروز خیلی فکر کردم دوست دارم با یه اسمی صدات کنم و باهات حرف بزنم اگه پسر بودی که معلوم بودی اما حالا که من دوست دارم دختر باشی و اگر دختر باشی که نمیشه هامون صدات کنم تصمیم گرفتم بهت بگم فندق چون هم گرد و تپله هم خوش لفظه پس بهت سلام میکنم فندق ناز مامان
17 اسفند 1390

شادی برای تو

٣٧٤ این فقط یه عدد که بودن شما رو ثابت میکنه اما برای من معانی زیادی داره اول اینکه من مامان شدم و این یعنی یه برهه جدید از زندگی من من مامان شدم و دیگه فقط واسه خودم زندگی نمیکنم الان میتونم با خیال راحت برای تو یه عالمه چیز بخرم و من الان اینجا قسم میخورم تو رو شاد تربیت کنم و همیشه همیشه همیشه شاد باشی عزیزم
13 اسفند 1390

من مامان شدم

من امروز 13 اسفند فهمیدم تو هستی عزیزم من خیلی از وجودت خوشحالم الان باید برم بعدن برات می نویسم
13 اسفند 1390

کوچولوها

سلام کوچولوهای من امروز جمعه است روز 28 بهمن ومن خیلی دلم برای شما تنگ شده
28 بهمن 1390

برای روزهای خوب با تو بودن

امروز 10 بهمن و من روزهای زیادی رو سپری کردم و با تو حرف نزدم ناراحت نبودم داشتم کارهای خاصی میکردم که تو بتونی بیای دکتر کلی عکس و آزمایش از من گرفت که نهایتا گفت باید برم جراحی و شکمم رو سوراخ کردن و کلی کارهای خفن کردن یه عالمه کیست رو سوزوندن و یه لوله ای که بسته بود را باز کردن و گفت پیچیده بود که اونم درست کردن فیلمش هست هر وقت بیای و بزرگ بشی بهت نشون میدم گلم اسمش عمل لاپاراسکپی بود حالا باز هم امیدوارم و منتظر اگر این ماه بیای روز ورودت مهر ماه خواهد بود و من خیلی لذت خواهم برد که تو هم ماه مهر به دنیا بیای راستی برنا به دنیا اومد خیلی کوچولو بود و دوست داشتنی 8 دی ماه اگر تو هم دیگه تنبلی نکنی و زود بجنبی با برنا 10 ماه اختلا...
10 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آبی تر می باشد