هامونهامون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

آبی تر

سلام

کوچولوی من می دونم این ماه هم نمیای خونمون اما خیلی دلم برات تنگه و مشتاقم ببینمت
1 مرداد 1390

عزیز دل

حالم خوبه چرا خوب نباشم من درسته که منتظره تو هستم اما بدون تو هم خوب و سرحالم هر وقت دوست داشتی بیا همیشه عزیزی
29 تير 1390

سفر

ما رفتیم شمال و کلی خوش گذرونی کردیم منتظرم تو هم بیای و با هم بریم عزیزکم
19 تير 1390

بدون عنوان

نی نی جونم نمی دونم چی بگم اصلا چی باید گفت وقتی تو هنوز تصمیم نداری که بیای نمیدونم مارو نمیخوای یا این دنیا رو مثل خیلی هاکه شاید از اینکه تو خانواده شان به دنیا اومده اند احساس خیلی خوبی ندارند میخوای یه خانواده دیگه رو انتخاب کنی  بهرحال سختمه که بگم از دستت یکم ناراحت شدم نی نی آخه می دونی من خیلی منتظرت بودم کلی صبر کردم که بتونم با قطعیت برنامه ریزی کنم و بتونم رویا پردازی کنم ولی همه این ها اشتباهه و من میدونم منتظری که وقتی بیای که بتونی اساسی من رو خوشحال کنی اون روز به بابایی گفتم اگه این ماه هم نیای دیگه میرم و عشق و حال میکنم اصلا دلم لک زده واسه یه نخ سیگار که با بابایی بک...
12 تير 1390

خنده

نمیدونم امروز چرا الکی شارژم یعنی خوشحالم خوب البته دندون دردم کمتره و اینکه دیشب تولد بابا بزرگ بود و ما براش کیک خریدیم و اون هم کلی ذوق کرد و 72 سالگیش رو خاموش کرد میخندید و دست میزد فیلمش رو هم گرفتم خدا کنه همینطوری خوشحال بمونم
7 تير 1390

ساحل عاج

دیشب ساحل عاج مرد پنج شنبه کادو تولد برای هادی از طرف مامانش این ها یه آکواریوم بود با یه عالمه ماهی جورواجور که نشستیم با بابایی براشون اسم گذاشتیم ساحل عاج ، ایتالیا، دالتون ها که 4 تا بودن ، ملیح و نازیلا و مژگان و هادی و نسترن و آبی تر و تازه منم هستم اونی که یه عالمه نی نی داره چون به زودی بچه هاش به دنیا میان  دو تا پلنگی هم هست و خلاصه خیلی باحالن! یه لجن خوار هم هست که هی همش  میچسبه به شیشه اگه تو باشی که عاشقشون میشی عزیزم
6 تير 1390

بی حسی

وای کوچولوی من نمی دونی چه دندون دردی تو این چند روزه تحمل کردم همش هم نگران بودم که از بابت قرص ها و آمپول هایی که می زنم تو آسیبی نبینی دوست دارم اگر چه وجود پیدا نکرده باشی
4 تير 1390

دندون درد

از دیروز خیلی دندونم درد می کنه میخوام برم دندونپزشکی اما به خاطر تو میترسم از بود و نبودت  
1 تير 1390

اون واقعا سورپرایز شد

حسابی هم سورپرایز شد وقتی که در رو باز کردم و مژگان و ملیح و نازیلا و غزاله و مجتبی و حامد رو دید خوب تعجب نکن اینها اسامی بهترین دوستهای ما هستند که قطعا تو رو خیلی دوست خواهند داشت به خصوص خاله ملیحه و عمه مژگان آخه غزاله و مجتبی دارن میرن کانادا  و شهروند اونجا بشن حامد هم نمیدونم تا کی و کجا دوست ما می مونه آخه از ما کوچیک تره و تازه درست بعد از اینکه عمه  آنی گذاشت و رفت وارد جمع ما شد ولش کن بهر حال خیلی با حال بود
31 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آبی تر می باشد