پسرهای شیطون
این نامه اییه که در جواب ایمیلی که آذر مامان برنا از عکسهایی از کارهای پسرهای شیطون با این عنوان که چرا پسرها به مادر و پدر نیاز دارن فرستاده بود رو تو شش ماهگی تو نوشتم پسرم و اینجا هم کپی کردم که یادگار بمونه
وای آذر برنا رو نمیدونم اما هامون قطعن همین طوریه
بزار برات از کارهای بچه شش ماهه بگم خودت بفهمی
وقتی بغل میگیرمش بر میگرده و باید روبرو را نگاه کنه و دست و پا میزنه در غیر این صورت از سر وکله من میره بالا من که نه همه از سر و کله اشون میره بالا
چهاردست و پا میره و زیر مبل قرار میگیره بعد صداش در میاد
تو دسشئیی که میشورمش با پا همه چیز رو میندازه پایین اینقدر که لگد میزنه و بعد هم با دستاش شیر آب رو میگیره تا بیام جداش کنم دستشو میکنه دهنش و با لذت همچین میمکه که تمام زحمتهای من برای جوشوندن آب به هدر میره همچین محکم نگهش میدارم که دست خودم درد میگیره مثل ماهی وول میخوره و از زیر دستم در میره سیما میگه اگه طبیعی میزاییدیش خودش میومد راحت بیرون از بس منعطفه و میلغزه
حالا بازم برات مینویسم هر روز از ساعت 6 تا 8 تو پارکیم یه وعده هم تو بالکن داریم به هر کس و ناکسی هم که بهش بخنده میپره تو بغلش خلااااااااااااااااااااااصه