هامونهامون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

آبی تر

مامان بزرگ

1390/12/28 13:23
نویسنده : مادر
262 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز مامان بزرگ که از خوی برگشته بود برات یه عالمه خرید کرده بود لباس های چند تیکه جوراب کفش دستکش پتو لحاف کیسه خواب واااااااااااااااااااااااااااااااااای نمیدونی چه خبر بود عزیزم

اما من اصلا درک نمیکردم اینها برای توه برای تو که تو شکم من جا خوش کردی و داری به سرعت بزرگ و آماده میشی که پا به این دنیای بزرگ بزاری

کوچولوی ناز من مامان خیلی از اینکه تو تو دل منی خوشحاله خیلی و البته یه اعترافی بکنم خیلی خوشحالم که مرد نیستم اون وقت تمام این لحظات شگفت انگیز رو نمیتونستم تجربه کنم

لحظه لحظه منتظرم از خودت علامتی نشون بدی مثلن من حالت تهوع بگیرم یا زودتر شکمم بزرگ بشه تا با افتخار بیشتر تو رو حمل کنم

عشق من آروم باش و آروم آروم خودت رو بساز وهرچی خواستی از من بگیر من آماده ام

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان
21 اسفند 90 8:22
تازه عمه عاطفه هم داشت از ذوق غش میکرد
رها
21 اسفند 90 11:52
واي بابارن جون يك علائمي بهت نشون بددددددددده صبرداشته باش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آبی تر می باشد