مامان بزرگ
دیروز مامان بزرگ که از خوی برگشته بود برات یه عالمه خرید کرده بود لباس های چند تیکه جوراب کفش دستکش پتو لحاف کیسه خواب واااااااااااااااااااااااااااااااااای نمیدونی چه خبر بود عزیزم
اما من اصلا درک نمیکردم اینها برای توه برای تو که تو شکم من جا خوش کردی و داری به سرعت بزرگ و آماده میشی که پا به این دنیای بزرگ بزاری
کوچولوی ناز من مامان خیلی از اینکه تو تو دل منی خوشحاله خیلی و البته یه اعترافی بکنم خیلی خوشحالم که مرد نیستم اون وقت تمام این لحظات شگفت انگیز رو نمیتونستم تجربه کنم
لحظه لحظه منتظرم از خودت علامتی نشون بدی مثلن من حالت تهوع بگیرم یا زودتر شکمم بزرگ بشه تا با افتخار بیشتر تو رو حمل کنم
عشق من آروم باش و آروم آروم خودت رو بساز وهرچی خواستی از من بگیر من آماده ام
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی