هفته های آخر
سلام پسرم
امروز 18 شهریور و من و تو تا الان 217 روزه که با هم دیگه هستیم
217 روز شاد و ناشاد
و دیگه چیزی نمونده فقط 50 روز دیگه یا چیزی در همین حدود
حالا شب ها خیلی سخت میخوابم و تو هم هنوز ساعت خواب و بیداریت با من تنظیم نیست دیشب حدود ساعت 2 که می خواستم بخوابم تو تازه شروع کردی به لگد زدن و ورجه وورجه کردنو شیطونی و منم مجبور بودم چند بار جام رو عوض کنم که هم من بتونم بخوابم هم تو آروم بگیری
از خودت یه عالمه حرکات عجیب و غریب در میاری موج مکزیکی رقص بندری یا .....نمیدونم اسمشون رو چی بزارم اما کلی باحالن و من برای تو غش و ضعف میکنم
گاهی عکس العمل های عجیبی از خودت نشون می دی که برای ما جالبه من نمیدونم تو متوجه حرف های ما میشی یا نه اما بابایی که با تو حرف میزنه جوابش رو با حرکاتت میدی و مارو لبریز از شادی می کنی
پسرم من دیگه تحمل ندارم و دوست دارم زودتر شهریور به پایان برسه و بعد هم مهر ماه و تو رو تو بغلم بگیرم
پسرم قوی باش و شاد و به موقع به آغوش من بیا
دوستت داریم خیلی زیاد