هامونهامون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

آبی تر

شیطون پسر

سلام هامون من حالا روز بروز که شیطون تر میشی دل من رو بیشتر می بری محکم مشت میگوبی و سرت رو به دو طرف تکون تکون می دی و با قدرت مشت میکوبی دیروز دراز کشیده بودم بعد چهاردست و پا بدو بدو اومدی سمت من و محکم شزوع کردی به من کوبیدن و میخاستی با من بازی کنی توپت رو روی زمین غلت میدم و با همدیگه دنبال توپ چهاردست و پا می ریم و تو حسابی ذوق میکنی هنوز خیلی ماشین رو درک نمیکنی و بیشترین بازیت با جغحغه هاته  که میگیری و محکم تکون میدی حالا همه تلاشت اینه که حرف بزنی جیغ میکشی و سعی میکنی که چیزهایی که میخوای رو با ایما و اشاره بفهمونی وقتی چیزی رو که میخوای بهت ندیم یا ازت بگیرم جیغ میزنی و گریه میکنی و باید فوری حواست رو پرت کنی...
5 مرداد 1392

روزهای خوب

روزهای خوبی در راهن پسرم بابا به زودی میاد که امیدوارم این آخرین روزهای سختمان باشد
29 تير 1392

بدون عنوان

سلام پسرم امروز 22 تیرماهه یک سال برگشتم عقب جایی که تو هنوز پات به این دنیا نگذاشته بودی و با صدای خنده های قشنگت زندگی من رو لبریز از عشق نکرده بودی هامون خوبم دیروز برای اولین بار خرما خوردی و چون شیرین بود خیلی دوست داشتی زرده تخم مرغ هم دوست داری با فرنی شیرین حالا تو غذاهات پیاز هم میریزم شاید بهتر بشه طعمش و بخای با لذت بخوری ورچه وورجت زیاده و زیاد هم می افتی طبیعیه من ناراحت نیستم دیروز از نی نی لایلایت افتادی آخه نبسته بودمت و تو میخاستی برگردی من رو نگاه بکنی که افتادی البته خاله سیمین پیشت بود ولی نمیدونست تو باز هستی حالا داری تلاش میکنی از ایستاده بشینی واسه همین بیشتر می افتی خیلی با مهارت بیشتر بلند میشی...
22 تير 1392

بدون عنوان

دیروز مادربزرگ برات آش دندونی پخت و من هم امروز آوردم اداره برای همکاران همه خیلی دوست داشتن و کلی ذوق اون یه دونه دندون تو رو کردن پسر گلم این روزها خیلی شیطون شدی و خنده های باحالی داری خاله سیمین و رز هم که عاشق تو هستن و کلی بازی بازی با تو میکنن حالا به راحتی می ایستی و همچنانی که مبل رو گرفتی راه میری دیروز برای اولین بار کته مرغ خوردی و اینقدر بدت اومد که عق میزدی بعدش بهت موز دادیم که مزه  دهنت عوض بشه ههههههههههه شیطون بلا حالا آب سیب آب هویج و موز رو خیلی با لذت میخوری و خداروشکر زرده تخم مرغ رو با فرنی خیلی دوست داری هامون گلم حالا به شدت منتظر بابایی هستیم که از سفر برگرده و منتظرم ماه رمضان میاد پیش ما تو عکس ...
17 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آبی تر می باشد