هامونهامون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

آبی تر

نوروز

سال 92 رسید سال پر از اتفاقات عجیب پیش رو نمیخام بگم سالی که نکوست از بهارش پیداست بیشتر منتطر شمردن جوجه ها آخر پاییز هستم سال نو مبارک پسرم سال نو تو هم مبارک باشه
10 فروردين 1392

روزهای سخت2

هامونم دیگه  خیلی به این مطلب اشاره نمیکنم فقط برای اینکه به یاد بمونه بدون که تو دوباره مریض شدی و دوباره 3 فروردین تا 7 برای عفونت ریه بستری شدی این بار آتیه دوست ندارم از اون لحطات چیزی بنویسم اما مامان همیشه مثل الان قوی باش و با روحیه دوستت دارم مامان
10 فروردين 1392

روزهای سخت

مامان جون الان که دارم برات مینویسم تو روزهای نقاهت رو داری پشت سر میزاری دلم نمیخاد اون روزهای بد رو به یاد بیارم شیر تاریخ مصرف گذشته تب خون آزمایش مدفوع اسهال حال بد بیمارستان بستری جیغ درد داد گریه آنژیو پرومتازین و ترس اضطراب دعا خدا ملیحه غزاله خانم مقدم بابا وحید عاطی سیما و و و بزار همین طور بمونه فقط تاریخ بستری شدنت 22 اسفند بود و 5 شنبه 24 مرخص حالا دکتر گفت بهت موز بدم میدونم خیلی دوست خاهی داشت پس بدون 28 اسفند وقتی 4 ماه و 20 روز بودی اولین بار غیر از شیر چیز دیگه ای بخوری امروز یهو دیدم سه تا غلت پشت سر هم زدی نزدیک بود بیفتی رو سرامیک حالا موقعی که میشورمت میخای آب رو بگیری وقتی با موبایل حرف میزنم یا کنترل تلویز...
29 اسفند 1391

پسر خوب

حالا تو حسابی بزرگ شدی و من روز به روز به تفاوتهای تو فکر میکنم و هر از گاهی هم فیلمهای کوچیک تریتو نگاه می کنم که یادم بیاد تو چطوری بودی هامون حالا به راحتی روی تختش میخابه وقتی خسته باشه و کمی بعد لا خوش اخلاقی بلند میشه بازی رو خیلی دوست داره و فقط شیزونی میخاد  دارم وقت خودم رو پیدا میکنم تا بتونم برای تو هم وقت بزارم غیر از نگرانت بودن پسرم دنیای من رو عوض کردی ممنون که اومدی ممنون که هستی و بدون خیلی دوست دارم ...
17 اسفند 1391

نی نی هزارچهره

خاله هدی میگه تو نی نیه هزار چهره ای هی مرتب عوض میشی:) راستی میدونستی با سشوار خابت میبره مامان نمیدونم صداش رو دوست داری یا گرماش رو بهرحال که روش خوبیه یه بار که احساس کردم سردت شده سشوار رو روشن کردم تو هم حسابی گیج شدی و خوابت برد منم استفاده کردم و از آن به بعد مرتب این کار رو کردیم و حالا تو خیلی راضی هستی کوچولوی من راستی یادت نره مامان خیلی دوست  داره ...
17 اسفند 1391

5 ماهگی

خاله منظر اومده بود خونمون و یه سری عکس ازت گرفت مامانی که به نطرم خیلی شبیه من شدی دوست دارم مامانی ...
15 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آبی تر می باشد