بدون عنوان
همچنان ماکارونی
غذا خوردن هامونی
روزهای خوب
روزهای خوبی در راهن پسرم بابا به زودی میاد که امیدوارم این آخرین روزهای سختمان باشد
نویسنده :
مادر
12:55
بدون عنوان
سلام پسرم امروز 22 تیرماهه یک سال برگشتم عقب جایی که تو هنوز پات به این دنیا نگذاشته بودی و با صدای خنده های قشنگت زندگی من رو لبریز از عشق نکرده بودی هامون خوبم دیروز برای اولین بار خرما خوردی و چون شیرین بود خیلی دوست داشتی زرده تخم مرغ هم دوست داری با فرنی شیرین حالا تو غذاهات پیاز هم میریزم شاید بهتر بشه طعمش و بخای با لذت بخوری ورچه وورجت زیاده و زیاد هم می افتی طبیعیه من ناراحت نیستم دیروز از نی نی لایلایت افتادی آخه نبسته بودمت و تو میخاستی برگردی من رو نگاه بکنی که افتادی البته خاله سیمین پیشت بود ولی نمیدونست تو باز هستی حالا داری تلاش میکنی از ایستاده بشینی واسه همین بیشتر می افتی خیلی با مهارت بیشتر بلند میشی...
نویسنده :
مادر
11:56
بدون عنوان
دیروز مادربزرگ برات آش دندونی پخت و من هم امروز آوردم اداره برای همکاران همه خیلی دوست داشتن و کلی ذوق اون یه دونه دندون تو رو کردن پسر گلم این روزها خیلی شیطون شدی و خنده های باحالی داری خاله سیمین و رز هم که عاشق تو هستن و کلی بازی بازی با تو میکنن حالا به راحتی می ایستی و همچنانی که مبل رو گرفتی راه میری دیروز برای اولین بار کته مرغ خوردی و اینقدر بدت اومد که عق میزدی بعدش بهت موز دادیم که مزه دهنت عوض بشه ههههههههههه شیطون بلا حالا آب سیب آب هویج و موز رو خیلی با لذت میخوری و خداروشکر زرده تخم مرغ رو با فرنی خیلی دوست داری هامون گلم حالا به شدت منتظر بابایی هستیم که از سفر برگرده و منتظرم ماه رمضان میاد پیش ما تو عکس ...
نویسنده :
مادر
11:39
اصفهان
سفر به اصفهان وقتی پوره هویج خوردی و خیلی دوست داشتی خاله و مونا کوچولو وقتی رفته بودیم برای شما وروجک ها خرید کنیم ...
نویسنده :
مادر
12:36
هشت ماهگي
هامون من هشت ماه گذشت هشت ماهي كه تو تمام وجود من رو پر كرده بودي از لذت و روزهاي زيباي زيادي در راه خواهد بود ممنون مامان جون كه هستي و لحظه ها يمن رو پر از معنا و شادي مي كني هرچند زياد بوده لحاتي كه تو درد ميكشيدي و من آب ميشدم اما بزرگ شدن تو براي من از همه چيز زيباتره ديروز پشت چشمت ورم كرد و اولين بار آمپول زدي من تو رو تو بغلم گرفتم و دو تا آمپول زدي و اولين تاريخ آمپول گرفتن تو بود مامان دلم ميخاد وقت كنم و برات حسابي شيرين كاري هاتو بنويسم خيلي دوستت دارم
نویسنده :
مادر
13:18